با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

بگو نه

مقهور مشهورات زمانه نشو.

مثال دم دست: اگر عالم و آدم جمع شوند و بگویند «کازابلانکا» عاشقانه‌ترین فیلم تاریخ سینماست،

من یکی می‌گویم: «بدنام»

چرا باید بمیرم؟

دنیا بعد از مرگ من چه خواهد کرد؟
سوالی
که در ذهن همه ماست ولی روی بر زبان آوردنش را نداریم.

قاضیان آماتور

من و تو ندارد.
مشکل همه است.
با اطلاعات جزئی، قضاوت‌های کلی می‌کنیم.

نوشتن

نوشتن‎ ‎تمرینی‎ ‎خوب‎ ‎برای‎ ‎فکر‎ ‎کردن‎ ‎است.

وفور پاکی

هرچه کمتر از واژه‌های « مقدس »، « معظم » و « مطهر » استفاده کنیم بهتر است.

جهنم

جهنم مال ما نیست، جهنم جاى آنهایى است که دل مردم را می‌شکنند.

اندک

چه اندکند...

.

گناهانی که نکردم.

دانش

تا بدانجا رسید دانش من... که دانشم را همه جا بازگو نکنم.

ثواب

بدترین جنایت‌ها، نوع دینی‌اش است که جنایت‌کار توقع ثواب هم دارد.

روز مکافات

خدا را شکر که روز مکافاتی هم هست.

دین‌داری یعنی عزاداری

دین‌داری در عصر ما یعنی هرچه باشکوه‌تر برگذار کردن مراسم عزاداری.

فاجعه

به تصویر خودت توی آینه نگاه کن تا به عمق فاجعه پی ببری!

چه وقتا

کاش می‌دونستم چه وقتایى دروغ می‌گى.

اتفاق

زندگی من پر از اتفاقاتی‌اند که هنوز نیفتاده‌اند.

دقایق

آنها که دو دقیقه‌اى عاشق می‌شوند، یک دقیقه‌اى هم فراموش مى‌کنند.

آرایش

آرایش غلیظت نمی‌ذاره ببینم قشنگی یا نه؟

خیلی

مثل خیلیا، خیلى چیزا برام مهم نیست که واسشون خیلى کارا کنم.

فردا

در اظهار عشق زیاده‌روى نکن، فکر فردایى که کم مى‌آورى هم باش.

دیگر

یک معشوقه دیگر می‌خواهم.
این‌جوری حق انتخاب دارم.

عزت

در حقارت خود دست‌وپا بزن و عزّت‌نفس مرا تکبّر معنی کن.

چقدر؟

- چقدر دوستش داری؟ عاشقشی؟
- عاشق که نه، به اندازه‌ای که باهاش ازدواج کنم.

بقیّه

- تو هم مثل بقیّه...
- نه، من مثل بقیّه نیستم.
- اتفاقاً بقیّه هم، همین حرف رو می زدند.

تغییر

در پسِ هر «تغییر»، جرأتی نهفته که معمولاً دیده نمی‌شود.

عشاق

می‌ترسم. من از عاشق‌ها می‌ترسم.
آن‌ها هستند که بیادم می‌آورند؛ دنیا می‌تواند جای قشنگی هم باشد.

سن

از من نپرس چند ساله‌ای؟
من هم‌سنّ تو هستم.
اندازه سالهایی که زیسته‌ای
از عمر مرا زندگی حساب کن
بقیه‌اش را بریز دور.

شهر

طوفان نوح هم نمی‌تونه این شهر کثیف رو بشوره.

آرزوی رفته

چون بنالم آرزوی رفته را
طی نکرده راه، پای خسته را

قبول داری؟

سخت‌تر از تحمل اظهارنظر کردن بعضی‌ها، شنیدن «قبول دارى؟» آخرش است.

شادی

شادی حق فراموش‌شدۀ ما در این سرزمین است.

عشق

ما دو تا فقط در یک چیز تفاهم داریم:
به همان اندازه که دوستت دارم، از من متنفری.