با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

قرار آینده، مارک لوی، رضا دلیر، نشر البرز


کلارا گفت: «من این آسمون رو دوست دارم، وقتی هوا خوبه شهر خیلی متفاوت می‌شه.»

جاناتان پاسخ داد: «پدرم به من می‌گفت وقتی یه زن از آب و هوا حرف بزنه یعنی این‌که سعی می‌کنه از یه موضوع دیگه فرار کنه.»

 «و مادرتون چی می‌گفت؟»

 «وقتی هم‌چین حالتی پیش اومد، آخرین کار اینه که این موضوع رو به روش بیاری.»

 «حق با مادرت بوده!»

قرار آینده، مارک لوی، رضا دلیر، نشر البرز


کلارا جذابیتی شهوت‌انگیز داشت، حتی با آن خط سبیل سفیدی که کِرِم در پشت لبش به جا گذاشته بود. 

مورفی

همیشه آخرین کلیدِ دسته‌کلید، در رو باز می‌کنه.