با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

صبحک الله

آدم بهتری هستم،
وقتی که خوابم.

نجوا

دوست دارم حرف زدنش، زمزمه‌وار باشد،
آرام و درگوشی.

لاله

گوشواره‌ت رو در بیار،
لبم رو زخم می‌کنه.

فتح بهشت

صحنه‌ی قشنگی است؛
سُر خوردن بند سوتین از روی شانه.


پی‌نوشت: برنگردون سر جاش، لطفاً!

دلم خوش نیست

ترانه‌ای پیدا کرده‌ام برای وقت‌هایی که نمی‌دونی چه مرگته!
کشف این ترانه، هدیه‌ی یک عزیز است:
توی WhatsApp پیام داد: «یه آهنگ هست من باهاش خیلی شبا گریه کردم:

«من از قلب هزاران جنگل و صحرا گذر کردم
به دنیای قشنگ و خوب خوش‌بختا سفر کردم
اومدم با هزار سختی
واسه دیدار خوش‌بختی
ولی در ساحل دریای آزادی
دلم خوش نیست
تو این شهری که گوشا کر شده از شیون شادی
دلم خوش نیست»


پرسیدم: «خواننده‌ش؟»
جواب داد: «منوچهر سخایی»
قبلاً گفته بود که ترانه‌هایش را دوست دارد. فول‌آلبومش را داشتم اما حوصله‌م نمی‌شد دنبالش بگردم. خواستم برایم بفرستدش.
حیف که آهنگش پاپ نیست. نه این که سنتی بد باشد ولی به این شعر و این حال و هوا، پاپ بیش‌تر می‌خورد.

دانلود ترانه‌ی «دلم خوش نیست» با صدای «منوچهر سخایی»