با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

زود

چه‌زود به سنّ مردن رسیدی...

برای خسرو شکیبایی

با چه دریغی بسرایم از او

او که خود از خویش پشیمان نبود

کجا؟

کجا برم؟ زندگی‌کردن در جایی غیر از ایران را بلد نیستم.

پرگار

وای به حال پیروان پرگار.

مادر

تنها عیب مادران این است که می‌خواهند تا آخر عمر ما را تربیت کنند.

دوزخی

دوزخ را ترجیح مى‌دهم به بهشتى که شما آنجا باشید.

شجاعت و حماقت

در حقیقت شجاعت و حماقت یکی‌ست، تفاوت در زاویه دید ماست.

افتخار

از آنها نیستی که افتخارات و اعتمادبه‌نفسش با تعداد دوست‌دخترهایش نسبت مستقیم دارد؟

عرف و شرع

سوختگی ما از این است که در جغرافیای ما، همواره عرف از شرع قوی‌تر و لازم‌الاجراتر است.

ارزشهای بی ارزش

از کودکی تا حالا، این‌قدر شعار شنیدم و عمل ندیدم که امروز حتی به ارزشهای کوچکی مثل تقّلب نکردن در امتحان هم پای‌بند نیستم.

ببخش

منو ببخش، حتى اگه بخشیدن من سخت ترین کار دنیا باشه.

آرمانگرا

آرمانگرایانى هستیم که با اولین مواجهه، تسلیم واقعیت مى‌شویم.