با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

لینکلن در برزخ، جورج ساندرز، رعنا موقعی، نشر ستاک


وقتی دراز می‌کشید و استراحت می‌کرد صورتش غمگین‌ترین چهره‌ای می‌شد که تا به حال دیده بودم. مدت‌ها گذشت تا توانستم خودم را کنترل کرده و بدون گریه کردن به او نگاه کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد