همیشه زبان اشعار عاشقانه، مردانه است. یعنی این مرد است که سوز و فغان و داد و فریاد و ننهمنغریبم بازی درمیآورد.
ولی استثنائاتی هم هست.
یک ترانهی محلی داریم که میگوید:
«عقربی تو جوممه، نیله بشینُم
یا بِیِن عقدم کنین یا بکشینُم»
خانم میفرماید: عقربی تو لباسمه که نمیذاره بشینم. یا بیاید عقدم کنید یا بکشیدم!
پس از برخورد با این راوی زن، کنجکاو شدم که نگاهی دوباره به مکتوب این شنیدههای قدیمی بیاندازم. و جالب این که به ظرایف و دقایق زیبایی رسیدم.
چندی از مفاهیم و جملات قصار امروزی را قدمای گمنام به سادهترین شکل و زبان روایت کردهاند.
فیالمثل در بیان این که «ازدواج به عشق، پایان میدهد» سرودهاند:
«نیتَرُم تِیت بشینُم نه دیرت آوُم
غیری که بُسونُمِت تا سیرت آوُم»
ترجمه: «نه میتونم پیشت بشینم نه ازت دور شم
مگه این که بگیرمت تا ازت سیر شم»
حالا شما میتوانید انقلت بیاورید که سیر شدن کنایه از کام گرفتن و وصال است. ولی بنده میگویم که همآن سیر شدن از کسیست، همآن اوجی که بعدش سرازیریست.
یا جای دیگر شاعر هیز میگوید:
«خال سوز مچ پِی سفید تو اُ دیاره
سِی کِردِن آدم فقیر چه فِیده داره؟»
ترجمه: «خال سبز مچ پای سفید توی آب، پیداست
نگاه کردن آدم فقیر چه فایده داره؟»
با ذکر این مقدمه که فقیر لزوماً به معنای نداری مالی نیست و در فرهنگ بومی ما انسان ساده و بیشیلهپیله و معمولی هم مراد میشود و اعلام این نکتهِی انحرافی که دوربینی و ریزنگری و زیباپسندی شاعر چشمچران توی حلقم، نتیجه میگیرم که دید زدن آدم فقیر چه فایده داره؟
واقعاً! چه فایدهای داره؟!
سلام
وصف العیش نصف ال ..
وصف العیش
هیچ العیش!