با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

خدمت در خانه

کیسه‌ی رخت‌چرک‌ها را دادم دست والده که بشوید. جیب لباس‌ها را وارسی کرد تا چیزی توی‌شان جانمانده باشد. متوجه دکمه یکی از پیراهن‌ها شد که رنگ نخش به بقیه نمی‌خورد.
پرسید: «کی این رو دوخته؟»
گفتم: «من!»
حیرت‌زده به منی که در خانه دست به سیاه و سفید نمی‌زنم انداخت: «مگه بلدی؟»
جواب دادم: «ای مادر! می‌گن خدمت سربازی آدم رو مرد بار می‌آره، ما رو که زن کرد!»


پی‌نوشت یک: تی‌کشیدن و جارو کردن و گردگیری بلدم. ظرف شستن هم بلدم. کمی کوک‌زدن و رفوکردن و دوخت‌ودوز بلدم. پخت‌وپز برای زنده‌ماندن تا 48 ساعت هم بلدم!
پی‌نوشت دو: در ضمن کمی بازوبسته‌کردن سلاح و تیراندازی هم می‌دانم!

نظرات 3 + ارسال نظر
امین یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 16:48

پخت‌وپز برای زنده‌ماندن تا 48 ساعت هم بلدم!

من چایی هم بلد نیستم درست کنم

[ بدون نام ] دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 13:44 http://doctorgreen.persianblog.ir/

این خدمت سربازی همه چی داشت به جز اونی که باید داشته باشه!
اصن در حد چندکاره سامسونگ حتی!

چندکاره ها از چیزهایی‌اند که در هر خونه هستند و کسی هم نمی‌دونه به چه دردی می‌خورند آخرش!

ماندانا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 17:34 http://wildtigress.blogsky.com

سلام آفرین من که دخترم اینارو بلد نیستم ولی وبلاگت خیلی با حاله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد