با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

به یادگار نوشتم

چنان توى حیاط شاه‌چراغ قدم مى‌زنم و به گوشه‌کنارهاش آشنایم که انگارى خانه‌ی پدرى است، بس که آمده‌ام و حتا یک شب تا صبح خوابیده‌ام.
بعد سال‌ها سری به موزه‌اش زدم. بین کتاب‌هاى خطى طبقه‌ی دوم به کتابى برخوردم که خط قشنگ و خوانایى داشت به خلاف بقیه. ایستادم و یک صفحه‌اش را خواندم. کاش فونت کامپیوتری‌اش را داشتم. توى ویترین، کاغذ راهنمایى نبود که بدانم نام چه کتابی است و مال چه قرنی است و مهم‌تر از همه، خطاطش کیست؟
راهنماهای موزه هم در طبقه هم‌کف، بالاسر تعمیرکار در ورودى ایستاده بودند و ارشاد و نظارت مى‌کردند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد