با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

گزیده‌ی‌ کتاب چند کلمه‌ از مادرشوهر - چهار

صفحه‌ی 142
همیشه شیکم پُر و دومنم خالی
(حرف زن محروم از اولاد که بیماری سقط جنین داشته باشد)

نرسیده به درش، کلای قاضی به سرش
(طعنه خواهرشوهر و مادرشوهر به عروسی که شب زفاف حامله شده یا زود حامله شود)

زایمان
صفحه‌ی 143
دختر خان یزد باشم و دروغ بگم؟ آن‌جام که درد می‌کنه می‌گم.

چون چشیدی تو لذّت ..دن
بچش اکنون مشقت زادن

زن تا نزاید دل‌بر است و چون بزاید مادر است


صفحه‌ی 144
زن اگر امسال و پار می‌زاد، مرد ساعتی صدبار می‌زاد
(نظر به گرفتار و تحمل مرارتِ گرداندن چرخ زندگی برای مرد)

بعد از هفت کرّه، ادعای بکارت!

حق مادر
صفحه‌ی 156
گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من
سعدی

صفحه‌ی 157
خودم خوب باشم و خواهرم، گورِ پدرِ مادرم که دختر مردمه!
(دقت در صیانت متعلقات و عدم دخالت در کار و رفتار دیگران)

یکی گفت که مادرم را می‌فروشم. گفتند چه طور مادرت را می‌فروشی؟ گفت قیمتی می‌گویم که نخرند!
(در موردی که فروشنده‌ای به کالایی بیش از حد معمول قیمت بگذارد)

صفحه‌ی 159
هر کس که مادرم را دید به پدرم، شوهر نکرد!

مِهر فرزند بر بند شلوار مادرش بسته است.
(فرزندانی محبوب پدر می‌شوند که مادرشان محبوب شوهر باشد)

صفحه‌ی 160
پدرش نجدی، مادرش عربی.
(بسیار دیر و مشک‌پسند)

صفحه‌ی 162
گفتم ننه‌م بمیره بابام زن بگیره، دلبرم بشه. بابام مُرد، ننه‌م یکی رو آورد شوهرم شد.
(استجابت معکوس)

ننه‌م خودش شوهر دارد، کی از دل من خبر دارد؟

ننه‌شم که خونه من اومد، نُه ماهِ آبستن بود.
(از تعاریف بی‌حمیّتی و بی‌تعصّبی)

هر کسی می‌رسه لنگ ننه رو می‌چسبه، یکی نمی‌آد دست بابا رو بگیره!
(درددلِ بی‌حق شده)

صفحه‌ی 163
اول دشمنی بچه اینه که لنگ ننه‌شو پاره می‌کنه!
(نشانه آوردن ضرر و زحمت اولاد)

صفحه‌ی 172
مادر، دختره رو نصیحت می‌کرد: خونه شوهر که رفتی بالا بالا بشین و حرفای گنده‌گنده بزن. رفت سر بخاری نشست و گفت: شتر، فیل، کرگدن!
(تعلیم و تربیت وارونه)

صفحه‌ی 172
هر چه دختر همسایه چل‌تر، برای ما به‌تر!

صفحه‌ی 173
گفت نوری خونه‌ست؟ گفتن دخترشم خونه‌ست. گفت پس نور علی نورست.
(انجام کاری به‌تر از موقع)

گویی که بعد ما چه کنند و کجا روند
فرزندکان و دخترکان یتیم ما
خود یاد نآوری که چه کردند و چون شدند
آن مادران و آن پدران قدیم ما
سنایی

دختر به تو می‌گویم، عروس تو بشنو!

خَسَن و خُسین، دختران معاویه بودند.
(کسی که اظهارنظر سراپا غلط داشته باشد)

مادرزن
صفحه‌ی 181
خِرخِر مرگ مادرزن از چه‌چه‌ی بلبل به‌تر است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد