دختره رفت پیش کشیش واسه اعتراف، گفت: پدر من هر روز میرم جلوی آینه از زیبایی خودم تعریف میکنم، یعنی من گناه میکنم؟ کشیشه گوشه پرده بینشونو زد کنار دختره رو یه دید زد و گفت: نه فرزندم، شما اشتباه میکنید!
این حسن ارزشش بیشتر از یک حسنه.
البته که این طوره...
نه بابا حدیث جان اونطورهام نیست ها
منظورم اینه که مجتبی ما خیلی هم زودرنجهاینطوری هام نیست
دختره رفت پیش کشیش واسه اعتراف، گفت: پدر من هر روز میرم جلوی آینه از زیبایی خودم تعریف میکنم، یعنی من گناه میکنم؟ کشیشه گوشه پرده بینشونو زد کنار دختره رو یه دید زد و گفت: نه فرزندم، شما اشتباه میکنید!
این حسن ارزشش بیشتر از یک حسنه.
البته که این طوره...
نه بابا حدیث جان اونطورهام نیست ها
منظورم اینه که مجتبی ما خیلی هم زودرنجه
اینطوری هام نیست