با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

ندارم غیر از این حُسنی

با این همه عیب و ایراد، به این دل‌خوشم که انتقادپذیرم!

نظرات 5 + ارسال نظر
مرضیه سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 08:12

دختره رفت پیش کشیش واسه اعتراف، گفت: پدر من هر روز میرم جلوی آینه از زیبایی خودم تعریف میکنم، یعنی من گناه میکنم؟ کشیشه گوشه پرده بینشونو زد کنار دختره رو یه دید زد و گفت: نه فرزندم، شما اشتباه میکنید!

رها سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 13:05 http://roozno2011.persianblog.ir/

این حسن ارزشش بیشتر از یک حسنه.

تو سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 22:43 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

البته که این طوره...

سیب چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 14:26 http://sibeleila.persianblog.ir

نه بابا حدیث جان اونطورهام نیست ها

سیب چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 14:27 http://sibeleila.persianblog.ir

منظورم اینه که مجتبی ما خیلی هم زودرنجه
اینطوری هام نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد