با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

به سلامت دارش

پسرک؛ نحیف و کم‌سنّ‌وسال است. صندلی جلوی تاکسی بین‌شهری که می‌نشیند موبایلش زنگ می‌خورد. صدای زنانه‌ای از آن طرف خط می‌آید. جوانک جواب می‌دهد: «سلام مامان... بله... الان بوشهرم... تازه می‌خوایم حرکت کنیم... نه... یه ساعت دیگه می‌رسیم... حتماً... رسیدم، زنگ می‌زنم... باشه، مواظبم... خداحافظ».
توی جادّه‌ها، بیش‌تر از ماشین‌ها، این دل مادرهاست که می‌رود و می‌آید.

نظرات 1 + ارسال نظر
سین پنج‌شنبه 19 خرداد 1390 ساعت 23:28 http://s-sin.blogsky.com

دلنشین بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد