پسرک؛ نحیف و کمسنّوسال است. صندلی جلوی تاکسی بینشهری که مینشیند موبایلش زنگ میخورد. صدای زنانهای از آن طرف خط میآید. جوانک جواب میدهد: «سلام مامان... بله... الان بوشهرم... تازه میخوایم حرکت کنیم... نه... یه ساعت دیگه میرسیم... حتماً... رسیدم، زنگ میزنم... باشه، مواظبم... خداحافظ».
توی جادّهها، بیشتر از ماشینها، این دل مادرهاست که میرود و میآید.
دلنشین بود!