با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

گرگِ دهن‌آلوده‌ی یوسف ندریده

- شبیه اون چه مى‌نویسى، نیستى.
- نباید هم باشم. مجموع این که مى‌بینى و آن که مى‌خوانى، هستم.
نظرات 4 + ارسال نظر
تو سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 03:07 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

اصلا میخوام از انچه که نیستم بنویسم...

مرضیه سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 07:04

آدما شبیه پیازن، هر لایه رو که رد کنی یه لایه دیگه زیرش هست... بستگی داره چقدر طاقت اشک ریختن داشته باشی!

هادی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 10:09 http://rahibeaseman.blogsky.com/

سلام
بابا مجتبی جان باز از اون حرفا زدی
راستی یادت نرفته که قرار بود چند تا فایل صوتی برای ما بفرستی

آخ ببخشید
در اولین فرصت می فرستم.

من سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 10:42 http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

شبیه خودم بودن که نوشته نمیخواهد

برای بعضی ها تا ننویسی و امضا نکنی، رسمیت نداری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد