با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

در رویای بابِل

چنان آدم خیالاتی است که بدون معشوق هم عاشق می‌شود.

نظرات 12 + ارسال نظر
مرضیه پنج‌شنبه 20 آبان 1389 ساعت 16:35

به پای اونایی که بدون عاشق معشوق میشن در

هادی پنج‌شنبه 20 آبان 1389 ساعت 20:51 http://rahibeaseman.blogsky.com/

اینکه خیلی خوبه
اشکالش چیه
شاید بعضی وقتا لازم باشه

تو شنبه 22 آبان 1389 ساعت 00:04 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

چنان آدم بی خیالاتی هستم... با معشوق هم عاشق نمیشوم...

دست گلت درد نکنه!

سیب یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 08:32 http://sibeleila.persianblog.ir

محاله، غیرقابل باوره
همینجوری الکی یه چیزی نوشتی؟
تازه یکی نوشته چنان بی خیالاتم که با معشوق هم عاشق نمی شوم
اصلا عاشقی ربطی به خیالاتی بودن نداره
شماها با این پستهاتون تن و بدن شمس و مولانا و سهراب را در گور می لرزانید
اینهمه سابقه قوی عرفانی و عاشقی داریم در ادبیات فارسی بعد می شینید دور هم و من نمی دونم بر چه اساسی واقعا عشق رو می چسبونید به خیالبافی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
الان من تعصبات ادبی ام گل کرده، شما ببخشید

شاید غیر قبال باور باشد ولی غیر ممکن نیست.
نمی دانم تیتر مطلب را توانسته اید درست بخوانید یا نه؟
ولی پیشنهاد می کنم کتاب «در رویای بابل» از «ریچارد براتیگان» را بخوانید.
نه برای اثبات این که امکان پذیر است، نه. خودتان متوجه می شوید.
عنصر «خیال» خمیرمایه اصلی ادبیات کلاسیک ماست
شما هم خودت رو ناراحت نکن
نسل یاهومسنجر رو چه به عرفان مولانا؟

من یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 12:08 http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

والا ما که با معشوقم عاشق نشدیم

آفتاب آمد دلیل آفتاب
خانم «سیب»
تحویل بگیرید.

مرضیه دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 13:57

یه سرچی کردم در مورد "در رویای بابل"... بسی مشتاق شدم بخونمش! گذاشتمش تو لیست خرید سر برج! چرا شما تهران نیستید من بیام ازتون کتاب قرض بگیرم؟؟

همین که تهرانید یعنی با پیک، کتاب چند ساعته درب خونه تونه
به پاسخ خانم سیب مراجعه کنید

. سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 02:25 http://3aban.blogsky.com

سلام.

و چه حس خوبیه این عاشق بی معشوق... هیچ وقت زجر نمی کشه!

این زجر نکشیدن دو طرفه است ها

سیب سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 07:24 http://sibeleila.persianblog.ir

نه این حرف رو نزن
کتاب در رویای بابل رو اگر دارید که صد درصد ازتون قرض می گیرم و قول میدم عین روز اولش و در اسرع وقت بهتون برگردونم این از این
ولی بحث محال بودن یا غیرقابل باور بودنش یه چیزه
فاصله یاهومسنجر از مولانا یه چیز دیگه
شاید در همه اینا نوعی دچار شدن باشه
دچار هم که بشی دیگه از دست رفتی
بعلاوه اینکه فرمودید محور ماجرا خیال است
یقینا در خیال بتی شکل گرفته برای پرستش که در اونصورت نمیتونی بگی معشوقی نیست
هست ولو غیر واقع

سیب عزیز
من کتاب هام به جونم بسته
فکر امانت گرفتن رو هم نکنید
همتی کنید و دست در جیب مبارک برده و آمار خرید کتاب در ایران را یک تکانی بدهید.
این هم لینک خریدش
http://www.adinebook.com/gp/product/9643623876

سیب شنبه 29 آبان 1389 ساعت 11:44 http://sibeleila.persianblog.ir

Thanks

مرضیه جمعه 12 آذر 1389 ساعت 09:17

چهارشنبه دل به دریا زدم و رفتم سه تا کتاب خریدم... رفته بودم یکی بخرم، دیگه بیشتر از این نشد کنترل کنم

در رویای بابل رو خوندم. سه ساعت هم نشد... شک ندارم اگه پدر مادر بالاسرم نبودن، من هم یه چیز بی مصرفی مثل قهرمان داستان میشدم

بگذارید اعترافی کنم
خیلی کتاب خوانده ام، خیلی
ولی در هیچ کدامشان به این اندازه با قهرمان کتاب، همذات پنداری نکرده ام.
در اکثر صحنه ها، تصور می کنم خودم هستم.
انگار نویسنده، شخصیت قهرمان را از روی من نوشته
با عرض معذرت

مرضیه شنبه 13 آذر 1389 ساعت 12:24

حالا چرا با عرض معذرت؟

راستی ممکنه یه روز با یه لنگه جوراب از خونه برید بیرون؟؟

با یه لنگه جوراب؟
من با دمپایی تا مشهد رفتم و برگشتم.
اون هم با هواپیما

مرضیه یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 08:57

دروغ میگی؟؟!!
بابا خیلی وضعت خرابه بخدا تنها از خونه بیرون نیا، نگرانتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد