مادران، «شاهد»انند. شاهد خاطرات کودکی ما. خاطراتی با حضور ما ولی بدون ثبت در حافظهای که هنوز فعال نشده بود.
خواهرزاده کوچکم، به پشت که میخوابد دستها را اطراف سرش به حالت تسلیم بالا گرفته و انگشتانش را مشت میکند. مادر میگوید: «شبیه بچگیهای توست. بچه که بودی، این جوری میخوابیدی.»
به این حالتِ خوابیدن، میگویند: ستارهی دریایی.
کسی یادش نیست من چه جوری میخوابیدم...
الان چی؟
کسی می داند چه شکلی می خوابید؟
بازم خوش به حال شما که کسی هست خاطرات دوران کودکی را به یادت بیاورد