با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

تو نی‌نی چشات قناری خوابه

مادران، «شاهد»انند. شاهد خاطرات کودکی ما. خاطراتی با حضور ما ولی بدون ثبت در حافظه‌ای که هنوز فعال نشده بود.
خواهرزاده کوچکم، به پشت که می‌خوابد دست‌ها را اطراف  سرش به حالت تسلیم بالا گرفته و انگشتانش را مشت می‌کند. مادر می‌گوید: «شبیه بچگی‌های توست. بچه که بودی، این جوری می‌خوابیدی.»
به این حالتِ خوابیدن، می‌گویند: ستاره‌ی دریایی.

نظرات 3 + ارسال نظر
مرضیه دوشنبه 17 آبان 1389 ساعت 14:34

تو سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 09:41 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

کسی یادش نیست من چه جوری میخوابیدم...

الان چی؟
کسی می داند چه شکلی می خوابید؟

هادی سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 10:16 http://rahibeaseman.blogsky.com/

بازم خوش به حال شما که کسی هست خاطرات دوران کودکی را به یادت بیاورد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد