با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

گزیده‌ی کتاب بهار 63

«بهار 63»
نوشته‌ی «مجتبا پورمحسن»
نشر «چشمه»

صفحه‌ی 30
هیچ‌وقت خیانت را برای زن اعتراف نکن.
زن هر چه قدر هم فهمیده باشد تا از زبان خودت نشنود مطمئن نمی‌شود.

صفحه‌ی 53
سیگارِ خاموش روی لبم بود، «سما» با دست اشاره کرد به جیبم که فندک را در بیاورم و روشنش کنم.
گفت: «بکش به سلامتی دکتر بلانسبت.»
«میترا» اگر بود می‌گفت: «الهی قربونت برم، نکش، می‌میری‌ها!»
مشکل اما این است که آدم نمی‌داند در هر لحظه کدام واکنش را دوست دارد. همراهی «سما» یا تظاهر «میترا» به دلسوزی.
برای «رضا» که تعریف کردم گفتم: «فرقی نمی‌کند، هر کدامش که باشد آدم دلش هوای آن یکی را می‌کند.»
نظرات 2 + ارسال نظر
هیوا دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 13:00 http://270003.blogfa.com

میترا سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 10:12

هیچ وقت خیانت را برای یک زن تعریف نکن..
دقیقا درسته، من دیدم ولی باور نکردم.. ولی وقتی شنیدم همه چیز برام سیاه شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد