با نوزادی که حرف زدن بلد نیست اگر بخواهی حرف بزنی، اولین کلامی که میگویی ناخودآگاه «سلام» است. سلام عزیزم، سلام عشقم، سلام رودم، سلام بابا، سلام...
اولین تلاشهای دخترک برای حرف زدن، چیزی شبیه جیغ و ویغ گربهها از کار در آمد. به همین خاطر بود که تا آمدم باهاش حرف بزنم به طور غیرارادی با لحن ابلهانهای گفتم: سلام گربه!
و دیدم چه جمله آشنایی. انگار قبلاً شنیده بودم و جایی ته انباری ذهن سپرده بودم. و حالا پیدا شده بود و نمیدانستی که از کِی و چرا نگهش داشتی؟
چند بار دیگر که باز غیرعمدی دخترک را با سلام گربه صدا زدم، اورکا... یافتم.
در کارتون گربه سگ، هر صبح، سگ ساده و دوستداشتنی داستان با لحنی توأمان مهربانانه و سادهلوحانه به گربه سلام میکرد. طنینش هنوز در یادم مانده.
طفلک دخترک، از بس گربه صدایش کردهام باورش شده که گربه است. صدایش بزنی سربرمیگرداند، حتا عروسک گربهاش را بیشتر از بقیه عروسکهایش دوست دارد.