با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

کلمه «پریشان» را در غزلیات سعدی جست‌وجو کردم. غالباً به معنای «آشفته» و بیشتر به شکل صفت همراه کلمه «زلف» استفاده شده بود. چیزی که نمی‌دانستم این بود که چهار جا به عنوان متضاد «مجموع» آمده بود، به معنای پراکنده.

«عیب‌جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند

من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند

پیش از این گویند کز عشقت پریشان‌ است حال
گر بگفتندی که مجموعم، پریشان گفته‌اند»

به خودم که باشد پریشان را این طور ترجمه می‌کنم: زیبایی در عین پراکندگی، آشفته‌ی دلربا.

نظرات 3 + ارسال نظر
ف. دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 04:43

تا ســر زلـف پریـــشان تو در جـــمع آمد
هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

در تو حــیرانم و اوصاف معانی که تو راســـت
و اندر آن کس که بصر دارد و حیران تو نیست

احسنت

ف. دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 04:50

خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

فاطمه سادات دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت 20:27 http://www.totak.blogfa.com

برای ما بچه کنکوری ها «پریشان» بیشتر ب عنوان متضاد مجموع در ارایه ی پارادوکس کاریرد داره :)))
مثلا شعرا میفرمایند :

از خلاف امد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

و یا با همین مضمون

زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
چون چنینست پس آشفته ترش باید کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد