با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

دست سرنوشت

پی‌دی‌اف کتاب، زیاد دارم، 99 درصد هم ناخوانده. همان حکایت همیشگی انس و الفت به بوی کاغذ و دست گرفتن کتاب. PDFها را غیر از جست‌وجوی موردی، از دو جا دانلود می‌کنم. دو منبعی که مرتب و منظم به‌روزرسانی می‌شوند و به همین دلیل دائم به آن‌ها سرکشی می‌کنم. یکی صفحه فیس‌بوک باشگاه ادبیات که حالا کانال تلگرام هم دارد. دومی سایت لی‌لی بوک.
این دومی به طور تخصصی رمان کار می‌کند و خلاصه داستان می‌نویسد و شرح مفصلی درباره هر کتاب می‌دهد. در صورت وجود ترجمه‌های مشابه یک رمان خارجی، لینک دانلودشان را همان زیر فهرست می‌کند.

چند وقت پیش موضوع داستان The Moving Finger توجهم را جلب کرد. این خلاصه داستان و وجه تسمیه نام کتاب است:

«داستانِ کتاب، در موردِ خانواده “بارتون” است که برای رسیدن به آرامش، از لندن به روستایی کوچک و آرام پناه می‌برند؛ اما به زودی متوجه می‌شوند که در این روستای کوچک بیش از لندن تشویش و نگرانی به آن‌ها می‌رسد. ماجرا وقتی شروع می‌شود که شخص ناشناسی اقدام به فرستادن نامه‌های آزاردهنده به اهالی روستا می‌کند و در آن، روستاییان را تهدید به افشای رازهای زندگی‌شان نزد دیگران می‌کند و به آن‌ها افتراهای بیهوده می‌زند. ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که یکی از ساکنان روستا، بر اثر دریافت یکی از همین نامه‌ها دست به خودکشی می‌زند.

عنوان اصلی کتاب The Moving Finger است که ترجمه تحت‌اللفظی آن یعنی انگشت متحرک که در انگلیسی اصطلاح رایجی است برگرفته از یک رباعی خیام با ترجمه ادوارد فیتزجرالد و غرض از آن در اصل قلم سرنوشت است و خود فیتزجرالد آن را با اشاره به آیاتی از کتاب مقدس معادل رفته قلم در شعر خیام آورده است:


از رفته‌قلم هیچ دگرگون نشود          
وز خوردن غم به جز جگر، خون نشود
گر در همه عمر خویش، خونابه خوری         
یک قطره از آن که هست افزون نشود



این عنوان در کتاب به دو صورت مجازی و عینی نشان داده شده است. یکی اینکه شخص ناشناسی، نامه های آزار دهنده ای را به اهالی یک روستا می فرستد و در آن نامه ها، آن ها را تهدید به افشای رازهای شان می کند (اشاره به معنای مجازی: قلم سرنوشت) و دیگر اینکه این شخص برای شناسایی نشدن خود از روی اثر انگشت توسط پلیس، فقط از یک انگشتِ خود (اشاره به معنای عینی: انگشت متحرک) برای نوشتن نامه‌ها استفاده می‌کند!»
خب، برای این کتاب، در سایت دو ترجمه بود. «انگشت اتهام، ترجمه بهزاد منتظری، نشر سبزان» و «دست‌ پنهان، ترجمه مجتبی عبدالله‌نژاد، نشر هرمس».
برای انتخاب یکی جهت مطالعه، تنها ترجمه صفحه اول هر دو کتاب را مقایسه کردم. شما هم مقایسه کنید:



گفته‌اند که: «مترجم، خائن است». در مورد ترجمه انگشت اتهام، کار از خیانت گذشته و به جنایت رسیده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد