بندرحماد امروز را که میبینم یاد آشوراده میافتم.
خوب است که با راه ماشینرو، خانوادهها میتوانند این عضو نادیدهی شهر را کشف کنند، در چند قدمی ساحل، درخت ببینند، شهر را به شکل نقطهچین چراغها تماشا کنند، دریا را با طعم سکوت و خنکا بچشند ولی...
با آن نورافکنها و سکوها و سرویسها، حماد، بکارتش را از دست داده. شده چیزی شبیه جنگل عامری؛ مصنوعی و دستساز.
پینوشت: این مطلب قبل از آلوده شدن خاک ساحل به خون، نوشته شده است.
عکسها: اینستاگرام عبدالرضا قرهباغی
نفهمیدم خون چرا؟؟
آدم کشتند اونجا
زن کشی